پیغام مدیر سایت سلام بازدید کننده محترم به وبلاگ بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات و خواندن تمامی مطالب ویلاگ
شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید همچنین می توانید بعد از عضویت با ارائه مطالب و ایجاد پست در وبلاگ یار و همراه ما بوده و در بروز رسانی و ارتقاء سطح وبلاگ به ما کمک کنید. با سپاس فراوان
تصویری از تشییع مادر شهیدان حبیبلی با قایق در شهر سیلزده آققلا
برای مطالعه "خاطره شنیدنی از شهید مهدی باکری و سیل" به ادامه مطلب مراجعه بفرمایید:
در حالی که این روزها سیل در
مازندران و گلستان رخ داده، خاطرهای از شهید مهدی باکری در زمان شهرداریش و
نحوه برخورد با سیل شنیدنی است تا مسوولان آن را الگوی خود قرار دهند.
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، کمتر کسی است که نام شهید مهدی باکری فرمانده رشید عملیاتهای والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار را نشنیده باشد اما شاید همه ندانند که روز 25 بهمن را به خاطر او روز «شهردار» نامیدهاند. شهید «مهدی باکری» به مدت 9 ماه شهردار شهر ارومیه بود،از خاطراتی که از همین چند ماه کوتاه ثبت شده، میشود فهمید چه خدمات خالصانهای را در این مدت ارائه داده است. در یکی از جالبترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده آمده است این است که باران شدیدی در شهر باریده بود و جویها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را میبیند، تلفن را برمیدارد و گروههای امدادی را خبر میکند. گروههای امداد به سرپرستی مهدی باکری به سمت محلات مستضعفنشین که گرفتار سیل شده بودند، راه میافتند. حجم آب لحظه به لحظه بیشتر میشد و مردم سراسیمه از خانههایشان بیرون میآمدند. بعضی از خانهها ویران شده بود و تیرکهایشان بیرون زده بود. گروههای امدادی به خاطر حجم زیاد آب و گل و لای به سختی کارشان را پیش میبردند. شهید باکری متوجه خانهای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد میکشید و کمک میخواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه؟ پیرزن بر سر و صورتزنان گفت که وسایل خانه و کل زندگیاش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود. آقا مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتشنشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار میکرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم میشد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد. پیرزن که حالش بهتر شده بود، شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه ای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود!
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب برای قرار کد مورد نظر به ویرایش قالب مراجعه کنید تاریخ : دوشنبه 05 فروردین 1398 نویسنده : دانشجوي بسیجی l بازدید : 214
ارسال نظر
مطالب گذشته
» تسلیت بمناسبت درگذشت دانشجوی مرحوم »» جمعه 25 شهریور 1401
» ثبت نام مراسم جشن فارغ التحصیلی سال 1401 دانشجویان موسسه آموزش عالی طبری بابل »» چهارشنبه 09 شهریور 1401 » نوحه ناصرالدین شاه قاجار در وصف سیدالشهدا علیه السلام - جبرئیل »» سه شنبه 01 شهریور 1401 » فراخوان ثبت نام اردوی جهادی تابستان 1401 »» سه شنبه 18 مرداد 1401 » خواهر مهد جو ، مسئول جدید بسیج دانشجویی موسسه »» یکشنبه 26 تیر 1401 » دکتر همایون موتمنی - بابل »» یکشنبه 05 تیر 1401 » بر میگردم... »» سه شنبه 20 اردیبهشت 1401 » اولین سالروز درگذشت مرحوم حاج اسماعیل روحی پرکوهی »» جمعه 19 آذر 1400 » درگذشت مرحوم صفر (محمد) عالیشاه پرکوهی »» سه شنبه 21 بهمن 1399 » درگذشت مرحومه رقیه بالوئی پرکوهی »» پنجشنبه 16 بهمن 1399 | |||||
[ طراحی مجدد و ترجمه از : Ghaleb-Weblog.Ir ] [ طراح اولیه قالب ] |