"شعار سال"
شعار سال
"مکتب حاج قاسم"
مکتب حاج قاسم
"شهدای شاخص سال"
شهدای شاخص سال
"بیانیه گام دوم"
گام دوم
"کانال تلگرام ما"
کانال تلگرام
*شادی روح همه اموات:صلوات*
مرحوم حاج اسماعیل روحی پرکوهی
آمار کاربران

برای عضویت در وبلاگ کلیک کنید!


رمز عبور را فراموش کرده ام! ؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
پیغام مدیر سایت
سلام بازدید کننده محترم به وبلاگ بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات و خواندن تمامی مطالب ویلاگ

شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید

همچنین می توانید بعد از عضویت با ارائه مطالب و ایجاد پست در وبلاگ یار و همراه ما بوده و در بروز رسانی و ارتقاء سطح وبلاگ به ما کمک کنید. با سپاس فراوان

برونسی

شهید «عبدالحسین برونسی» در سمت فرماندهی تیپ جواد الائمه(ع) به شهادت رسید؛ روایت «ابوالحسن برونسی» برادر این شهید را در این رابطه در ادامه می‌خوانیم.

برونسی1

 

یک روز توی منطقه جلسه داشتیم. چند تا از فرماندهان رده بالا هم آمده بودند. بعد از مقدماتی، یکی شان به عبدالحسین گفت: حاجی برات خواب‌هایی دیدیم.

عبدالحسین لبخندی زد و آرام گفت: خیره ان شاء الله.

گفت: ان شاء الله.

مکثی کرد و ادامه داد: با پیشنهاد ما و تأیید مستقیم فرمانده لشکر، شما از این به بعد فرمانده گردان عبدالله هستین.

یکی دیگرشان گفت: حکم فرماندهی هم آماده است.

خیره‌ی عبدالحسین شدم. به خلاف انتظارم، هیچ اثری از خوشحالی توی چهره اش پیدا نبود. برگه حکم فرماندهی را به طرفش دراز کردند، نگرفت! و گفت: فرماندهی گروهانش هم از سر من زیاده، چه برسه به فرماندهی گردان!

گفتند: این حرفا چیه می‌زنی حاجی؟!

ناراحت و دمغ گفت: مگر امام نهم ما چقدر عمر کردن؟

همه ساکت بودند. انگار هیچ کس منظورش را نگرفت. ادامه داد: حضرت توی سن جوانی شهید شدن، حالا من با این سن چهل و دو سال، تازه بیام فرمانده گردان بشم؟

گفتند: به هر حال، این حکم از طرف بالا ابلاغ شده و شما هم موظفی به قبول کردنش.

از جاش بلند شد. با لحن گلایه داری گفت: نه بابا جان! دور ما رو خط بکشین، این چیزها هم ظرفیت می‌خواد، هم لیاقت که من ندارم.

از جلسه زد بیرون. آن روز، هر چه بهش گفتیم و گفتند که مسئولیت گردان عبدالله را قبول کند، فایده‌ای نداشت که نداشت.

روز بعد ولی، کاری کرد که همه مات و مبهوت شدند؛ صبح زود رفته بود مقر تیپ و به فرمانده تیپ گفته بود: چیزی رو که دیروز گفتین، قبول می‌کنم. کسی، دیگر حتی فکرش را هم نمی‌کرد که او این کار را قبول کند. شاید برای همین، فرمانده پرسیده بود: چی رو؟

عبدالحسین گفته بود: مسئولیت گردان عبدالله رو.

جلو نگاه‌های تعجب زده دیگران، عبدالحسین به عنوان فرمانده همان گردان معرفی شد.

حدس می‌زدیم باید سرّی توی کارش باشد، و گرنه او به این سادگی زیر بار نمی‌رفت. بالاخره هم یک روز توی مسجد، بعد از اصرار زیاد ما، پرده از رازش برداشت و گفت: همون شب خواب دیدم که خدمت آقا امام زمان (سلام الله علیه) رسیدم. حضرت خیلی لطف کردن و فرمایشاتی داشتن؛ بعد دستی به سرم کشیدن و با اون جمال ملکوتی شون، و با لحنی که هوش و دل آدم رو می‌برد، فرمودند: شما می‌توانی فرمانده تیپ هم بشوی.

خدا رحمتش کند، همین اطاعت محضش هم بود که آن عجایب و شگفتی ها را در زندگی او رقم زد. یادم هست که آخر وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: اگر مقامی هم قبول کردم، به خاطر این بود که گفتند: واجب شرعی است؛ و گرنه، فرماندهی برای من لطفی نداشت.

منبع:

 

mehmany-laleha.rozblog.com


امتیاز : نتیجه : 4 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 22

نمایش این کد فقط در ادامه مطلب برای قرار کد مورد نظر به ویرایش قالب مراجعه کنید

تاریخ : چهارشنبه 18 تیر 1393 نویسنده : دانشجوي بسیجی l بازدید : 565

ارسال نظر
کد امنیتی رفرش



نام ارسال کننده: فرهاد حیدریان

شکلک
1393/04/19 || 22:45


نام ارسال کننده: Ali

روحمان با يادشان شاد. شکلکشکلک
پاسخ : شکلک

1393/04/18 || 19:13


نام ارسال کننده: سیده عامره

شکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلکشکلک
1393/04/18 || 17:42


نام ارسال کننده: mohammad

بابا هرکسی مگه شهید میشه؟؟؟شادی روحش صلوات.......
1393/04/18 || 12:28


نام ارسال کننده: Mighat

کتاب خاک‌های نرم کوشک مجموعه خاطراتی از وی است از زبان همسر وی (معصومه سبک خیز) و همرزمانش که در سال ۱۳۸۳ توسط سعید عاکف در مشهد چاپ گردید و به یکی از پرفروش ترین کتاب‌های تاریخ ایران مبدل شد و تا بهمن ۱۳۸۸ به چاپ صدوپنچم (۳۴۴۰۰۰ نسخه) رسید.
امام خامنه‌‌ای در دیدار جمعی از فیلمسازان و کارگردانان با توصیه به مطاله این اثر فرمودند: «الآن چند سالی است که کتاب‌هایی درباره‌ی سرداران و فرماندهان جنگ باب شده و می‌نویسند و بنده هم مشتری این کتاب‌هایم و می‌خوانم. با این‌که بعضی از این‌ها را من خودم از نزدیک می‌شناختم و آنچه را هم که نوشته، روایت‌های صادقانه است- این هم حالا آدم می‌تواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغه‌آمیز است و کدام صادقانه است- بسیار تکان‌دهنده است. آدم می‌بیند این شخصیت‌های برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمده‌اند؛ این اوستا عبدالحسین بُرُنسی، یک جوان مشهدی بنّا که قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته‌اند و من توصیه می‌کنم و واقعاً دوست می‌دارم شماها بخوانید. من می‌ترسم این کتاب‌ها اصلاً دست شماها نرسد. اسم این کتاب \"خاک‌های نرم کوشک\" است؛ قشنگ هم نوشته شده.»
فیلم به کبودی یاس برداشتی از زندگانی وی است.
**********
نصیحت برادرانه:کتابشو حتما بگیرین بخونین.
1393/04/18 || 11:43


نام ارسال کننده: Mighat

به گفتهٔ سردار سید محمد باقرزاده، رئیس بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس ستاد کل نیروهای مسلح، پیکر عبدالحسین برونسی پس از ۲۷ سال از زمان مرگش در شرق دجله به همراه ۱۲ کشته شده جنگی دیگر کشف شد.. پلاک، لباس پاسداری، بخشی از صفحات قرآن و بادگیر آقای برونسی اجزایی است که پیدا شده است.

با این وجود سعید عاکف نویسنده کتاب خاک‌های نرم کوشک معتقد است پیکر کشف شده، با مشخصات لحظه مرگ برونسی همخوانی ندارد. وی بیان می‌کند که بر طبق خاطرات بی‌سیم‌چی برونسی و یکی دیگر از همراهان او، وی در آخرین لحظات زندگی لباس رسمی سپاه به تن داشته و جنازه‌اش نهایتا در منطقه‌ای باتلاق مانند می‌افتد و در این هنگام سر بر تن داشته است و فرضیهٔ جدا کردن سر وی توسط عراقی‌ها را رد می‌کند.

خانوادهٔ برونسی نیز در تعلق داشتن پیکر کشف شده به عبدالحسین برونسی اظهار تردید کرده‌اند.

با توجه به گفته‌های سردار باقرزاده امکان بدست آوردن جواب قطعی از روی آزمایش دی‌ان‌ای وجود ندارد چراکه پدر و مادر وی در قید حیات نیستند و بیان می‌دارد:

اخبار بینه که اصطلاحا در فقه و حقوق عبارت است از گواهی دو نفر عادل. در این مورد ما افرادی را که بتوانند صراحتاً تایید کنند و گواهی بدهند که این پیکر متعلق به آقای برونسی است، در اختیار نداریم و تنها به یقین بسنده می‌کنیم. در عرف نیروهای مسلح و همه ارتش‌های دنیا، پلاک هویت، نشانه کمکی موثر برای احراز هویت فرد می‌تواند باشد، کما اینکه درباره این کشته شدن هم مورد استناد قرار گرفته است.

1393/04/18 || 11:23


مطالب گذشته
درباره ي وبلاگ

سلام. این وبلاگ توسط تعدادی از دانشجویان بسیجی پایگاه شهید یحیی نژاد موسسه آموزش عالی طبری بابل و با هزینه شخصی ایجاد گردیده و در حال فعالیت و بروز رسانی می باشد امیدوایم با حضور گرمتان در وبلاگ لحظات خوبی را سپری کنید و ما را از نظرات و پیشنهادتان بهرمند سازید...
موضوعات وبلاگ
معرفی و زندگینامه شهدا
پـــــــیام تــبریک
پــــیـام تسلیت
مطالب پندآموز
سخنان و بیانات ارزنده
مناسبت های مذهبی
مناسبت های ملی
بیداری اسلامی
فتنه
اطلاعیه
فراخوان
انتظار
ورزشی
خنده حلال
احکام شرعی
فرهنگی
قرآن مجید
پزشکی
غیر غیرسیاسی
معرفی و زندگی نامه بزرگان
انسان250ساله(ائمه معصومین(علیهم السلام))
اخبار و فعالیت های بسیج دانشجوییِ موسسه
اخبار داخلی موسسه
اخبار داغ کشور و جهان
اخبار بسیج دانشجویی
روستای پــرکـوه
نويسندگان
دانشجوي بسیجی ارسالی: 1419
محسن زاده ارسالی: 8
یه بسيجی ارسالی: 2
بسيج خواهران ارسالی: 126
مطالب محبوب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
لینک دوستان

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل مي باشد.

طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

بسیج دانشجویی دانشگاه طبری بابل